رویداد هنری «آن ۲۳ هزار نفر» با حضور نوجوانان مشهدی برگزار شد+ویدئو با پرفروش‌ترین فیلم‌های اجتماعی چهل و سومین جشنواره فجر آشنا شوید افتتاحیه چهل و سومین جشنواره فیلم فجر با یادی از «مادر» و علی حاتمی برگزار شد+ویدئو پزشکیان با اعضای شورای سیاست‌گذاری جشنواره‌های فجر دیدار کرد درباره محمد اصفهانی، قاری مراسم استقبال از امام خمینی (ره) در سال ۱۳۵۷ | هنرمندی که «اصفهانی» شد گفت‌وگو با سیدمهدی سیدقطبی، پژوهشگر و مؤلف مجموعه «اخبار خراسان در مطبوعات» | «نوبهار» مشهدی‌ترین نشریه عصر قاجار است همه چیز درباره سریال فراری با بازی هدایت هاشمی + خلاصه داستان، بازیگران و تصاویر نمایشگاه گروهی جستجو در نگارخانه آسمان مشهد تصویر جدید الناز شاکردوست در فیلم آرام‌بخش + عکس روایت زندگی انسان امروز به دور از کلیشه‌ها | گفت‌و‌گو با کارگردان و نویسنده نمایش زنگار و آیینه تلاقی دنیای اجنه و انسان‌ها روی صحنه تئاتر | گزارشی از اجرای نمایش باران در شب تابستان درباره نوزدهمین جشنواره شعر فجر و انتقاد‌هایی که به این رویداد شده است رونمایی از تصویر فریبا نادری در فیلم شوهر ستاره + عکس همه چیز درباره سریال جدید آبان + تیزر، بازیگران، خلاصه داستان و زمان پخش تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب «معبد زیرزمینی» منتشر شد فصل جدید سینماملت ویژه جشنواره فیلم فجر، روی آنتن تلویزیون + زمان پخش پخش زنده جشنواره فیلم فجر در شبکه نمایش + زمان پخش ویژه‌برنامه هفت، در ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر، روی آنتن تلویزیون می‌رود + زمان پخش مشاور وزیر ارشاد در امور ایثارگران منصوب شد
سرخط خبرها

چون چهل‌سالش تمام شد | داستان بعثت پیامبراسلام(ص) به روایت نثرهای کهن فارسی

  • کد خبر: ۳۱۳۲۲۰
  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۶
چون چهل‌سالش تمام شد | داستان بعثت پیامبراسلام(ص) به روایت نثرهای کهن فارسی
و گفته‌اند سید(ص)، چون این خطاب با وى کردند که «إقرأ (برخوان کتاب ما)» ـ و اندر این خواندن نه بیم عقوبت بود و نه ذکر جرم و جنایت‌ ـ از این خطاب چندان سیاست و هیبت در سید(ص) اثر کرد.

به گزارش شهرآرانیوز، چند داستان از بعثت پیامبراسلام(ص) را به روایت نثرهای کهن فارسی بخوانید.

قصص‌الانبیاء

(سده پنجم)
ابراهیم بن منصور بن خلف نیشابوری

چون نزدیک وحی رسید، هر وقت به‌تنهایی آوازی شنید که «یا محمد!» و کسی را ندیدی. خدیجه را گفت: «من آواز‌ها می‌شنوم و کس را نمی‌بینم؛ می‌ترسم که نباید دیوانه گردم!» و هیچ چیز بر پیغامبر ــ‌صلی ا... علیه و سلم‌ــ دشمن‌تر از دیوانگی نبودی و هیچ چیز دوست‌تر از عقل تمام نبودی.

خدیجه او را گفت: «مترس که خدایت نگاه دارد؛ و چنین دانم که خدای ــ‌تعالی‌ــ تو را پیغامبری خواهد دادن.»، چون چهل سالش تمام شد، وحی آمد؛ و آن چنان بود که جبریل ــ‌علیه السلام‌ــ بیامد به نزدیک او، یک پر به مشرق و دیگر پر به مغرب، و گفت: «السلام علیک، یا محمد!» رسول جواب داد و گفت: «و علیک السلام.» گفت: «إقرأ (بخوان).» [..]آن‌گاه، جبریل گفت: «یا محمد! تو پیغامبر این امتی و خاتم پیغامبرانی و من جبریلم، رسول رب‌العالمین.»

تفسیر سورآبادی

(نیمه دوم سده پنجم)
عتیق بن محمد سورآبادی

اول‌سوره که بر رسول ــ‌علیه السلام‌ــ وحی آمد این بود [..]؛ و آن آن بود که مصطفی ــ‌علیه السلام‌ــ عادت داشتی، پیش از وحی، که هرروز، چون کافران مکه به کعبه شدندی به بت‌پرستیدن، وی به کوه حرا شدی، با خدای خویش مناجات کردی؛ و نیز روایت است که در مناجات گفتی: «[..]تو را که داند؟ تو را هم تو دانی. تو را نداند کس؛ تو را تو دانی و بس.» گفت: «روزی نشسته بودم، خالی، به مناجات.

همی نگه کردم وُرناهی [= برنایی]را دیدم، نیکورویِ نیکومویِ نیکومنظرِ نیکوجامه، قدم وی بر زمین و سر وی به عنان آسمان رسیده؛ و او خود جبرئیل بود. من ندانستم؛ بترسیدم از وی، چنان‌که اندام‌های من خواست که از هم جدا گردد. وی مرا گفت: 'إقرأ، یا محمد! ' من گفتم: 'چه خوانم، و أنا رجلٌ اُمی؟! ندانم خواند و ندانم نبشت. '»

تفسیر نسفی

(نیمه نخست سده ششم)
عمر بن محمد بن احمد نسفى

«برخوان به نام پروردگار خویش که خلق را وى آفرید. آدمى را از خون بسته هست گردانید. برخوان، و پروردگار تو کریم‌ترین کریمان، آنک بیاموخت به‌سبب نوشتن به قلمْ خَلق را علم‌هاى فراوان، بیاموخت آدمى را آنچه نمى‌دانست پیش از آن. حقا که آدمى آرَد طغیان، چون بیند خویشتن را از توانگران. به پروردگار توست بازگشت خلق، نه به سود و زیان.

دیدى آن ابوجهل را که بازمى‌دارد بنده [اى]را یعنى مصطفى را ــ‌صلى ا... علیه و سلم‌ــ، چون نماز مى‌آرد؟ چه گویى، اگر این بنده بود بر راه رستگارى و فرماید دیگران را به ترسکارى، خوب بود که وى را از عبادت بازدارى؟ چه گویى، اگر این بازدارنده مُکذّب قرآن بود و روى‌گردانیده از ایمان بود، أ [= آیا]مر او را این ولایت و امکان بود؟ أ نمى‌داند که خداى ــ‌عزوجل‌ــ مى‌بیند؟»

کشف الاسرار و عدة الابرار

(نیمه نخست سده ششم)
احمد بن محمد میبدی

و گفته‌اند سید (ص)، چون این خطاب با وى کردند که «إقرأ (برخوان کتاب ما)» ــ‌و اندر این خواندن نه بیم عقوبت بود و نه ذکر جرم و جنایت‌ــ از این خطاب چندان سیاست و هیبت در سید (ص) اثر کرد که می‌گفت: «آن ساعت، اندام‌هاى من خواست که از هم جدا گردد و بندهاى اعضا از هم گسسته شود، از هیبت و سیاست آن خطاب!» پس چه گویى فردا که بنده عاصى را خطاب آید که «إقرأ کتابَک (نامه خود برخوان)»، و نامه عاصى همه جرم و جنایت و خطا و زلّت بُوَد، و او را بیم عذاب و عقوبت بُوَد، و او را نه عذر و نه حجت بُوَد؟! [..]مگر که رب‌العزة [..]به آن سجود‌ها که در همه عمر آورده [..]او را نومید نکند، [..]چنان‌که قرآن مجید خبر داده در آخر این سوره که «وَاسْجُد وَاقْتَرِب».

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->